محمدجواد ابوعطا | شهرآرانیوز؛ مشکلات از مدتها قبل به زندگی پسر جوان رخنه کرده بود. او با تعالیم اینستاگرامی میخواست مشکلات را شکلات کند، اما درون گردابی گرفتار شده بود که خودش عامل آن بود و هر لحظه بیشتر توی آن فرومیرفت تا جایی که تنها راهحل پیشرویش را خودکشی میدانست. او با تهدید به خودکشی، تن پدر و مادر پیرش را لرزاند و نیمهشبی برای عملیکردن تهدیدهایش با طنابی در دست، مقابل چشمان والدینش درون ساختمانی نیمهکاره رفت.
گریههای مادر و درخواستهای پدر هم نتوانست او را از رفتن بهسوی سرنوشتی نامعلوم برحذر دارد. مرد و زن پیر وقتی دیدند نمیتوانند حریف جوانشان بشوند، بلافاصله در تماس با سامانه ۱۲۵ آتشنشانی مشهد، موضوع را اعلام و درخواست کمک کردند.
آتشنشانی با دریافت این خبر و باتوجهبه درخطربودن جان یک شهروند، بلافاصله گروههای امداد و نجات دو ایستگاه مجاور را مأمور کرد تا بهسرعت خود را به بولوار شهید آوینی برسانند و خطر را برطرف کنند.
آتشنشانان زمانی به محل رسیدند که مادر همچون باران اشک میریخت و پدر از شدت استرس میلرزید. آنها به آتشنشانان ضمن توضیح دوباره ماجرا، اعلام کردند که از زمان ورود پسرشان به ساختمان، هیچ صدایی از او نشنیدهاند و قدرت بالارفتن را هم نداشتهاند.
نجاتگران سازمان آتشنشانی مشهد باتوجهبه تاریکی مطلق حاکم بر ساختمان، با چراغقوههای پرنوری از پلههای ناتمام بالا رفتند. آنها برای یافتن جوان شروع به جستوجوی تکتک اتاقها کردند، اما خبری از این فرد نبود تا اینکه ناگهان صدای خسخس محوی به گوششان خورد و آنها را بهسمت اتاقی هدایت کرد.
نور چراغقوه که درون اتاق پیچید، آنها شبحی را دیدند که بین زمین و آسمان معلق بود. دقت زیادی لازم نداشت تا متوجه شوند پسر تصمیمش را عملیاتی کرده و خودش را حلقآویز کرده است. یکی از آتشنشانان پاهای پسر را گرفت و بهسمت بالا فشار داد، دیگری هم بلافاصله با تکضربه چاقویی طناب را برید و سنگینی پیکر روی دوش آتشنشانان افتاد.
فرصت انتقال پیکر به خیابان نبود و بلافاصله در همان تاریکی زیر نور چراغقوه، عملیات احیای جوان آغاز شد و امدادگران لحظات سرنوشتسازی را پشت سر گذاشتند، عملیات احیا ادامه یافت تا جایی که نفسهای شمرده جای خسخسها را گرفت.
خوشبختانه با حضور بموقع آتشنشانان، این جوان از مرگ نجات یافت و پیش از تحویل به اورژانس برای انتقال به بیمارستان، این جوان ضمن تشکر از آتشنشانان، مشکلات مالی را علت این اقدام عجولانهاش بیان کرد.
موضوعی که پدر و مادر پیرش آن را تکمیل کردند و گفتند که او مدتی قبل، از دوستانش پول زیادی قرض کرده بود تا کسبوکاری راه بیندازد، اما شکست خورد و پولها را از دست داد، حالا همان دوستان دیروز، برای گرفتن طلبشان او را تحتفشار گذاشته اند و همهجا همچون سایه دنبالش هستند.